هنوز صدای شلیکهای جنگ به گوش نرسیده بود که من در یکی از شهرهای آرام بختیارینشین خوزستان شهرستان ایذه ، که سینما هم نداشت، به دنیا آمدم. سال ۱۳۵۸ بود. جز چند تصویر سیاه و سفید و خاکستری، آن هم با کنتراست شدید، چیز زیادی به ذهنم نمیرسد، اصولاً هیچ اتفاق مهمی هم برایم نیفتاد. دوران نوجوانی مثل همه برای من دوران شک و تردید نبود، چرا که همیشه احساس میکردم، خدا جایی حوالی ما خانه دارد! تا آن زمان هیچ قرابتی با سینما نداشتم. بزرگترین اتفاق زندگیام، پدرم بود و هست. برای من یک دوربین دستی فیلمبرداری خرید (نی به دستم داد و عرفانی شدم) و او خود اما هرگز به گمانش نمیرسید که میوۀ ممنوعه ، با من چهها خواهد کرد. پدرم از سینما بدش میآمد و به گمانم هنوز هم. اما من طعم میوۀ ممنوعه را چشیده بودم و در میان آه و ناله فیلمساز شدم".
محمود رحمانی اینها را میگوید. او که جزء فیلمسازانی است که هر چند دیر وارد عرصۀ فیلمسازی شدند، در مدت کوتاهی توانستند مسیرموفقیت را طی کنند. عضو پیوستۀ انجمن مستندسازان سینمای ایران، دارندۀ مدرک ممتاز نخستین کارگاه تخصصی سینمای مستند از انجمن مستندسازان و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است. تا کنون در جشنوارههای متعدد داخلی و خارجی حائز رتبههای بسیاری شدهاست.
محمود رحمانی اینها را میگوید. او که جزء فیلمسازانی است که هر چند دیر وارد عرصۀ فیلمسازی شدند، در مدت کوتاهی توانستند مسیرموفقیت را طی کنند. عضو پیوستۀ انجمن مستندسازان سینمای ایران، دارندۀ مدرک ممتاز نخستین کارگاه تخصصی سینمای مستند از انجمن مستندسازان و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است. تا کنون در جشنوارههای متعدد داخلی و خارجی حائز رتبههای بسیاری شدهاست.

رحمانی فیلمساز خلاقی است که خلاقیتش در گذشته و پایگاه اجتماعی و محیطی که در آن بزرگ شده و پوست انداخته، ریشه دارد و در این زمینه یک الگوی تمامعیاری است که با اتکا به ریشههای جنوبی و بختیاری خود، تصاویری بکر و اصیل آفریدهاست.
این کارگردان فارغ از تقسیمبندیهای رایج به سینما فکرمیکند و درکش از مستند را مطلقاً سینما میداند. در واقع او با بیان پیچیدهاش در نظر دارد مستند را از نگاه ساده به حوادث پیرامون خارج کند و پیچیدگی زندگی را در مستندهایش نشان دهد و سعی دارد واقعیت را کنار بزند تا به عمق حقیقت برسد؛ حقیقتی پنهان.
در یکی از مستندهایش ("نفت سفید") زندگی مردم در شهر کوچک نفت سفید را به تصویر میکشد؛ مردمی که زمانی نفت همۀ زندگیشان بود و اکنون با تمام شدن نفتشان به شغل بدوی سنگشکنی پرداختهاند. در واقع در این فیلم با پرداختن به سرنوشت این شهر کوچک آیندۀ کشورش را متصور میشود.
در "مدار صفر درجه" زندگی پیرمردی را دستمایۀ پرداختن به جنگ قرار داد، اما در کنار این موضوع به تمامی وجوه زندگی مردم مرزنشین پرداخت. او در این فیلم پیچیده موضوعات متعددی را مطرح کرد تا با بیان این پیچیدگیها، به گفتۀ خود، مخاطب را به تماشای حقیقت دعوت کند و او را به هدف نهاییاش، یعنی تفکر، رهنمون شود.
سینمای انسانی رحمانی در بستری ساده، اما با بیان پیچیده، جلو میرود. در آثار او میتوان انسانیت را در عین سادگی دید. "ملف گند"اش که گفته میشود بلندترین پلان سینمای ایران است، با نشان دادن فردی به نام محمد غدیرزاده تاریخ شفاهی جنگ را از نگاه مردم ورق میزند. هر چند فیلم در یک اتاق روایت میشود، اما گویی این اتاق کوران وقایعی هشتساله است.
جواد طوسی در متنی با عنوان "معترض همیشگی" در بارۀ رحمانی آوردهاست: "ویژگی بارز شخصیتهای بکر و ساده و در عین حال تأویلپذیر "محمود رحمانی" این است که در یک بدویت عقیم محصور نیستند و در بطن همین فرهنگ حاشیهای و پرت با رؤیاها، تخیلات، رنجها، حرمانها و خاستگاههای عاشقانهشان ،هویت ملی پیدا میکنند. این طی طریق سختکوشانه و مواجهه پرالتهاب را نباید با نوعی شووینیسم نژادی اشتباه گرفت. اعادۀ حیثیت رحمانی از مکانی که بهناحق تبعیدگاه تاریخ شده، عین عدالتخواهی و آرمانگرایی است. در روزمرّگی نامتوازن و شرایط نامطلوب معیشتی شخصیتهای برگزیدۀ رحمانی دیگر جایی برای تحقق رؤیاها و عاشقانهها نیست."
تازهترین اثر محمود رحمانی مستند "بهمن یعنی درخت" در بارۀ بهمن علاالدین (مسعود بختیاری)، خوانندۀ فولکور ایل بختیاری است. او تا کنون برای تهیۀ این فیلم با استاد محمدرضا شجریان و فرانک شفر Frank Scheffer، فیلمساز مشهور هلندی، گفتگو کردهاست.
به قلم : صدیقه محمودی
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
نظرات شما عزیزان:
.gif)